اشعار فاضل نظری

اشعار فاضل نظری

ناب ترین اشعار فاضل نظری گزیده برای پروفایل درباره باران در مورد امام زمان ضد شعر پاییز شعر یلدا از شعر بهانه شعر خواب شعر تولد

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای شاعر خوب کشورمان فاضل نظری را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

 
 

اشعار عارفانه فاضل نظری

مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست

تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است

 
 

شعر عاشقانه فاضل نظری

زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم

که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

 
 

دوبیتی فاضل نظری

روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود

از همان آغاز ما را کم‌تحمل ساختند

 
 

مصرع های ناب فاضل نظری

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را

خدا از ما نگیرد نعمت آشفته‌حالی را

 
 

اشعار رفاقتی فاضل نظری

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن

نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست

خیر شما رسیده به ما ، مرحمت زیاد!

 
 

شعرهای کوتاه فاضل نظری

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم

ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

 
 

شعر فاضل نظری درباره مرگ

آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی است

در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم

دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم

 
 

شعر فاضل نظری در مورد امام زمان (عج)

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست

چنین که یخ زده تقویم ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار کافی نیست

به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج دار کافی نیست

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپید بختی این روزگار کافی نیست

خودت بخواه که این روزگار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

 
 

ناب ترین اشعار فاضل نظری

چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم

چای می‌نوشم ولی از اشک،فنجان پر شده‌ست

بس که گل‌هایم به گور دسته‌جمعی رفته‌اند

دیگر از گل‌های پرپر خاک گلدان پر شده‌ست

 
 

شعرهای زیبای فاضل نظری

شیرینی فراق کم از شور وصل نیست

گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر

چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر

 
 

گزیده اشعار فاضل نظری

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

“آرزوی وصل” از “بیم جدایی” بهتر است

 
 

اشعار با معنی فاضل نظری

راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست

رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست

گاه می افتد به خاک وگاه می غلتد به رود

هیچ رازی در فروافتادن نارنج نیست

گاه سربازی شجاعی، گاه شاهی نا امید

روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست

در کف بازار دنیا «عمر» خود را باختی

سکه ها را جمع کن! دعوای چار و پنج نیست

باید از بهتی که چشمم داشت قلبش می شکست

چشم پوشی کن که این آیینه حیرت سنج نیست

 
 

اشعار کوتاه فاضل نظری

مرداب زندگی همه را غرق می کند

ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر

ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود

ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر

 
 

اشعار با معنی فاضل نظری

سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد

اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد

من و تو پنجره‌های قطار در سفریم

سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد

ببر به بی‌هدفی دست بر کمان و ببین

کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد

خبرترین خبر روزگار بی‌خبری‌ست

خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد

مرا به لفظ کهن عیب می‌کنند و رواست

که سینه‌سوخته از «می» حذر نخواهد کرد

 
 

اشعار فاضل نظری برا پروفایل

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

 
 

زندگی در اشعار فاضل نظری

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم

به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما

پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم

زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک

به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم

آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی است

در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم

دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم


منبع : سایت چی شی